لند لند...

ساخت وبلاگ
من اینجام...معلق در فضا، در کهکشان بی انتهای بی راه و تو در تویی که نمیشود گفت چه رنگیست!مختصات جغرافیاییم را سالهاست از دست داده ام، بی نقشه به راهم ادامه میدهم.من گنجم را یافتم و بعد آن همه را به طبیعت بازگرداندنم.حالا خودمم و تنها چند عکس یاددگاری، چند فیلم کوتاه خانوادگی و یک تکه سنگ که در آن جلبکی همچنان نفس می کشد.درون حباب تک نفره ی خودم تمام ناتمام قصه های چند زندگی که گذرانده ام را مرور میکنم.در تمام این داستانها در نهایت زمانیکه به همه چیز میرسم آنها را رها میکنم و به سمت دیگری میروم.فهمیده ام که میل باطنیم به نخواستن است.شاید به همین دلیل است که همیشه در پائیز به دنیا آمده ام.رفتن و کنده شدن را در هر لحظه تمرین میکنم و بهترین اجرایم زمانیست که در طوفان زندگی تمام زندگیم را ریخته ام و رفته ام.اینکه هنوز مانده ام و این چرندیات را مینویسم و میخوانم شاید تنها به این دلیل است که قرار نیست دیگر تکرار هزار و یک باره ای در این زندگی داشته باشم.سر خوش از شادیه کودک درونم رها در ساحل ها قدم میزنم و با صدای موج و دریا، بندری میرقصم و خودم را به ریتم رقص شانه و سینه هایم سپرده ام.باور دارم که همین فرکانس های با ولتاژ بالاست کخ میماند و میتواند جهان را زیبا کند.از میان زیبایی این زندگی عبور کردن با تصاویر دلخراشی که تابلوهای راهنمای این سفر است قطعن کار ساده ای نیست اما شرافتمندانه است که چشم در برابر چشم روبرویشان ایستاد و ماچ گنده ای از قلب فداکار و عزیزشان برذاشت.به کجا چنین آرام و با صبر؟کی و کجا ببینمت؟دستهای تو رو میشناسم، وقتی از سیاه چاله ی بگایی عبور کنم، دستتو میگیرم!این آخرین مرحله از سیزدهمین تناسخیه که دارم....بعدش بهت تلگراف میزنم و بهت میگم خط ساعت گرینویچو که ب لند لند......
ما را در سایت لند لند... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : clondlondc بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 19:16